فیلم شیطون بلاهای خردسال فیلم بی مادر کنار پژمان جمشیدی ، چقدر نازند !
به گزارش خبر آزمون، در جشنواره فیلم فجر دختری که در اکران در بغل پژمان جمشیدی بود شیطنت هایی میکند که مورد توجه کاربران نهاده شد.
پژمان جمشیدی بازیگر و فوتبالیست سابق کشورمان است. پژمان جمشیدی در خانواده فرهنگی به جهان آمد که پدر و مادرش معلم بودند. پژمان جمشیدی متولد 10 شهریور 1356 در تهران است. پژمان جمشیدی فوتبال خود را از باشگاه کشاورز تهران آغاز کرد. پژمان جمشیدی در تیم های سایپا ، پرسپولیس ، پاس تهران ، استیل آذین ، فولاد و ابومسلم نیز بازی کرد.
شیطنت های بازیگران خردسال فیلم بی مادر در کنار پژمان جمشیدی در نشست خبری این فیلم در جشنواره فیلم فجر را ببینید.
بیوگرافی پژمان جمشیدی
پژمان جمشیدی متولد 21 شهریور ماه سال 1356 است. او بازیکن سابق فوتبال سایپا، پاس و تیم پرسپولیس بود.
پژمان فوتبال را از باشگاه کشاورز تهران آغاز کرد و در تیم های سایپا، پاس، پرسپولیس، استیل آذین، فولاد و ابومسلم بازی کرد. در سال 2011 در زمان مربیگری بلاژویچ در تیم ملی ایران در مقابل ژاپن و کره بازی کرد و جایگزین فرهاد مجیدی شد.
آشنایی پژمان جمشیدی با پیمان قاسم خوانی
پژمان در سال 1381 در طی یک مراسم با بهاره رهنما آشنا شد و همین باعث شد همسر سابق ایشان یعنی پیمان قاسم خانی را هم دیدار کند. همسر سابق بهاره رهنما پرسپولیسی است به همین خاطر پژمان را برای شام دعوت کرد و این دو رفیق شدند.
بازیگری پژمان جمشیدی
پژمان جمشیدی چند وقتی است که به جای بازی در مستطیل سبز در قاب تلویزیون ظاهر می گردد و با بازی در سریال پژمان معروف شد. موضوع سریال پژمان در خصوص زندگی فوتبالیست ها می باشد و او در خصوص این سریال گفت:
من چهار ماه تمام زندگی ام را روی این کار معطوف کردم و امیدوارم کار خوبی شده باشد.
پژمان قصه فوتبالیستی است که برای چهارمین فصل متوالی با وجود کوشش فراوان، پیروز نشده تیمی را برای خود دست و پا کند. پژمان به تدریج وارد دورانی می گردد که کمتر کسی او را در کوچه و خیابان می شناسد و دیگر نمی تواند از امتیازات معروفیت رو به زوالش استفاده کند، اما او هنوز در حال و هوای دوران ستارگی اش است و نمی خواهد بپذیرد که عمر دوران فوتبالش به سرآمده است.
پژمان جمشیدی در این سریال در کنار سام درخشانی که نقش مدیر برنامه های پژمان را دارد و بهاره رهنما، شقایق دهقان، هوشنگ حریرچیان، بیژن بنفشه خواه، ویدا جوان و غلامحسین لطفی بازی میکند.
ازدواج و همسر پژمان جمشیدی
خواهر و برادر او ازدواج نموده اند ولی پژمان هنوز مجرد است و می گوید شرایط زندگی ام به گونه ای نبوده است که ازدواج کنم. او در خصوص ازدواج می گوید:
ازدواج اتفاقیه که هنوز برای من رخ نداده به نظر من ملاک و معیار برای ازدواج مشخص کردن اشتباهه مهم اینه که یه نفر به دلت بشینه و دوسش داشته باشی. طبیعتاً آدم هایی که با آن ها اشنا می شویم و باهاشون رفت و آمد میکنیم از نظر شخصیتی و رفتار مورد قبول مون هستند اینکه قلاب دلمون کجا گیر کنه معلوم نیست.
در ادامه در خصوص مجرد ماندن گفت:
یه چیزه دیگه که خیلی مهمه باید حرفی برای گفتن با همسرتون داشته باشید و باید به روزها و شب هایی که قراره با همسرتون زیر یه سقف زندگی کنید فکر هم بکنید البته من خیلی دوست دارم با دختری ازدواج کنم که زندگی اش با هیجان همراه باشد و شاغل هم باشه یعنی زندگی اش طوری باشه که حرف های زیادی برای گفتن داشته باشه
کلیپ جالب سقوط از هواپیما
او دوره خلبانی را گذرانده است. او در یک استوری که از خودش منتشر نموده است سوار بر هواپیما شده است و با اینکه خلبان اصرار میکنه که پژمان این کارو نکن و او گوش نمیده و پرواز میکنه و بعد از چند دقیقه سقوط می نماید و خلبان با گفتن یا ابوالفضل یا ابوالفضل به سمت هواپیمای سقوط نموده می دود.
پژمان جمشیدی در سلامت کامل هست و این فیلم فقط یه شوخی بود که پژمان جمشیدی با خلبانش ترتیب داده بود طی خبرهایی که منتشر شده خلبان ممنوع پرواز شده است و پژمان جمشیدی در سلامت کامل است.
آغاز فوتبال
او در ابتدا فوتبال را از باشگاه کشاورز تهران آغاز کرد و سپس در تیم هایی مانند سایپا، پاس، استیل آذین، فولاد، ابومسلم و پرسپولیس بازی کرد و در تیم پرسپولیس در چپ و راست بازی می کرد و گلی که سال 82 در اصفهان به سپاهان زد باعث شد پرسپولیس پیروز گردد و یکی از خاطرات شیرین او است.
گل زنی در جام جهانی
پژمان جمشیدی در سال 2002 برای جام جهانی کره و ژاپن دعوت شد و تک گل تیم ملی را مقابل گرجستان زد. در سال 90 از فوتبال خداحافظی کرد و دو سال بعد مربی گری کرد ولی بعدها که فرصت بازیگری پیش آمد، از فوتبال خداحافظی کرد.
گفتگوی خواندنی با پژمان جمشیدی
رفاقت شما با پیمان قاسم خانی چطور آغاز شد؟
پیمان را از سال 81 می شناسم. اول با خانم بهاره رهنما، همسر پیمان در یک مراسمی آشنا شدم. همواره آرزو داشتم 2 نفر را در زندگی ام از نزدیک ببینم. شاید چون کم دیده می شدند. هدیه تهرانی؛ و پیمان قاسم خانی. خانم رهنما به من گفتند من می خواهم شما را یک شب دعوت کنم منزل مان تا با همسرم آشنا شوید چون همسرم پرسپولیسی است و فوتبالیست ها را خیلی دوست دارد. من هم که می دانستم ایشان همسر پیمان قاسم خانی هستند، خیلی خرسند شدم و از خدا خواسته قبول کردم. بعد با دعوت به خانه آنها رفتم. فکر کنم یک نفر هم با من بود. اگر اشتباه نکنم برزو ارجمند با من آمد. خلاصه رفتیم و با پیمان آشنا شدم و خیلی عشق کردم. از آن زمان رفاقتم با پیمان خیلی ماندگار شد. پیمان هم خیلی اهل فوتبال است و فوتبالیست ها را هم دوست دارد. خودش و برادرش، مهراب هر دو پرسپولیسی هستند. آقای چگینی، تهیه نماینده، استقلالی است. سروش صحت هم سپاهانی است.
پیمان سر صحنه هم می آمد؟
بله، به خصوص روزهایی که فوتبالیست ها می آمدند چون پیمان عاشق فوتبال و فوتبالیست هاست. همواره می گوید بزرگ ترین آرزویم این بود که فوتبالیست می شدم.
این روزها فوتبال بین زن ها هم هواداران پر و پا قرصی دارد اما هنوز هم بیشتر هواداران جدی و پیگیر آن مردها هستند. شما فکر می کنید چرا؟
یک دلیل مهم آن به نظر من خشونت نسبتا زیاد این ورزش است ولی از آن مهم تر این است که مردها زیاد فوتبال دوست دارند. شاید زن ها فکر می نمایند هر چیزی که مردها زیاد دوست داشته باشند بین آنها و مردها فاصله ایجاد می نماید.
برای خیلی از زن ها غیر قابل درک است چرا مردها اینقدر عاشق فوتبال هستند؟
فکر می کنم کلا هیجان انگیزترین کار برای زنان آن گپ ها و حرف های بین خودشان است ولی برای مردها هر چیزی که هیجان داشته باشد، مجذوب کننده است. فوتبال یکی از هیجان انگیزترین پدیده های جهانست البته مهم ترین گره کار همان است که گفتم؛مردها خیلی فوتبال دوست دارند زن ها از خودشان دافعه نشان می دهند.
زن های دور و بر شما میانه شان با فوتبال چطور است؟
مادرم و خواهرم وقتی بازی می کردم به خاطر من نگاه می کردند ولی الان دیگر نگاه نمی نمایند، یعنی الان مادرم قطعا سال هاست فوتبال ندیده و خواهرم هم بعلاوه. به طور کلی زنان دور و بر من بیشترا فوتبال دوست ندارند یا خیلی کم نگاه می نمایند؛ مثلا فقط بازی های ملی مهم را می بینند.
کمی از فضای خانوادگی تان برای ما می گویید؟ پدر و مادرتان چه می نمایند؟
پدر و مادرم هر دو فرهنگی بازنشسته هستند. مادرم معلم اول دبستان بود و پدر دبیر زمین شناسی و زیست شناسی بود. او لیسانس تربیت بدنی دارد و فوق لیسانس زمین شناسی. پدر پیش از انقلاب سال ها رئیس هیات کشتی کرج بود. بعد از انقلاب رئیس هیات کوه نوردی کرج شد. فکر می کنم او از برترین کوهنوردهای تاریخ ایران است. مادرم هم زمانی والیبال بازی می کرد. نسبتا خانواده ام ورزشی بودند اما درس برای شان در اولویت بود. کار من هم وقتی سخت شد که برادرم سال 70 مهندسی دانشگاه شریف قبول شد و دیگر همه از من هم انتظار داشتند که یک رشته خوب در یک دانشگاه خوب بخوانم. برای همین مجبور شدم کنار فوتبال درسم را هم ادامه بدهم. زندگی خانوادگی ما یک زندگی آرام با عایدی کارمندی بود. یک برادر بزرگ تر و یک خواهر کوچک تر دارم.
با این عشق تان به فوتبال لابد مرتب درس را می پیچانید و فوتبال بازی می کردید. مادرتان عصبانی و شاکی نمی شد؟
بله، ولی مادرم معمولا عصبانی که می شد به پدرم می سپرد و می گفت دیگه خودت می دونی ولی من سعی کردم درسم را هم کنار فوتبال جدی بگیرم که راضی نگه شان دارم. برای همین وقتی وارد دانشگاه شدم فشارها کمتر شد. بعد هم که عکس هایم را در روزنامه ها می دیدند و تصویرم را تلویزیون نشان می داد، فضا برای ادامه راه برایم آماده تر شد.
فیلم شناسی پژمان چمشیدی
سریال های تلویزیونی
1390ساختمان پزشکانپژمان جمشیدی (بازیگر مهمان)شبکه سه
1392پژمانپژمان جمشیدیشبکه سه
1393سال های ابریمهرانشبکه دو
1396دیواربه دیواربهرام رضاییشبکه سه
1396نفسعباسشبکه سه
سینما
سوء تفاهم (فیلم) (1396)
تگزاس (1396)
لونه زنبور (1396)
من دیوانه نیستم (1395)
آذر (1395)
خوب، بد، جلف (1395)
50 کیلو آلبالو (1394)
آتش بس 2 (1393)
تله فیلم
شرف خانواده فاضل (پوریا جاوید پور - 1392)
تئاتر
بادی که تو را خشک کرد مرا برد (علی نرگس نژاد - آذر و دی - 1392)
آرسنیک و تور کهنه (حسین پارسایی - مرداد و شهریور - 1393)
آرامسایش (محمد حاتمی - مهر و آبان - 1393)
وقتی ما برگردیم دو پای آویزان به جای مانده است (ابراهیم پشت کوهی - آبان و آذر - 1393)
گنجفه (نوشین تبریزی - بهمن - 1393)
پلیس (شایان افکاری - فروردین و اردیبهشت - 1394)
پپرونی برای دیکتاتور (خسرو احمدی - مرداد و شهریور - 1394)
بی نوایان (سروش طاهری - فروردین و اردیبهشت - 1395)
نمایش خوانی الد سیبروک (مرتضی برزگر زاده گان - 1395)
یادم تو را فراموش(ژاله صامتی - تیر و مرداد - 1395)
دو باره اون آهنگ رو بزن سَم (داود بنی اردلان - تیر و مرداد - 1395)
حکومت نظامی (تینو صالحی - مهر و آبان - 1395)
پوست انداختن (آرش سنجابی - آبان و آذر - 1395)
پپرونی برای دیکتاتور (علی احمدی - فروردین و اردیبهشت - 1396)
آنسوی آینه (علی سرابی - دی و بهمن -1396)
منبع: رکنا